فاز جدید جنگ احزاب
مهدی جهانتیغی
خبر تشکیل جبهه سیاسی توسط میرحسین موسوی و چهرههای حامی وی، آنهم بعد از وعده دادن برای تشکیل حزب، موضوعی است که میتوان پیدا و پنهانی برای آن متصور بود که این یادداشت سعی در پرداختن به چراییهای تشکیل جبهه سیاسی توسط موسوی دارد.
موسوی در آخرین بیانیه خود خبر از تشکیل یک حزب داده بود. این خبر، واکنش های متفاوتی را به دنبال داشت. بسیاری معتقد به این مسئله بودند که حوادث بعد از انتخابات و قانون گریزی های متعدد موسوی و عده ای از حامیان حلقه های اول او، صلاحیت ایجاد یک حزب را از آنان گرفته است و همچنین این حزب با جریانات پشت پرده ای که از حامیان حلقه های اول موسوی رو شده است، از جمله ارتباط با بیگانگان و رهبری آشوب ها و اغتشاشات خیابانی و...؛ دیگر نه مشروعیت می تواند داشته باشد و نه قانونی است.
اما این موضوع با رضایت و استقبال گسترده رسانه های بیگانه و چهره های ضد انقلاب روبه رو شد و این خبر در صدر اخبار و تحلیل های رسانه های بیگانه قرار گرفت. در این میان، بعضی از چهره های شکست خورده انتخاباتی از این موضوع استقبال کردند و بسیاری از جریانات تندرو اصلاحطلب که روز به روز منزویتر و مطرودتر از افکار عمومی شده بودند، به جمع حامیان تشکیل این حزب وعده داده شده، پیوستند.
اما به فاصله اندکی پس از طرح موضوع تشکیل حزب توسط موسوی، چهره های تندرو به صورت آشکار و پنهان، موسوی را دعوت به تشکیل جبهه سیاسی به جای تشکیل حزب کردند. عزتالله سحابی و ابراهیم یزدی به موسوی پیشنهاد تشکیل جبهه سیاسی دادند. محمد هاشمی هم معتقد به تشکیل جبهه سیاسی توسط موسوی است. وی مدعی شده در شرایط سیاسی فعلی و به دلیل جو بستهای که برای احزاب به وجود آورده اند، نمی توان فعالیت حزبی کرد. فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو این مجمع که از حامیان جدی موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بوده است، درباره تشکیل جبهه سیاسی توسط موسوی معتقد است: زمینه های اجتماعی و سیاسی تشکیل چنین جبههای در کشور وجود دارد زیرا همان تعداد افرادی که به زعم آقایان به موسوی رأی داده اند، نیروهای عظیمی هستند که بیشتر آنها از نخبگان و دانشگاهیان هستند و این عده می توانند در تشکیل چنین جبههای به موسوی کمک کنند اما اینکه برخورد دولت و نظام با چنین پدیدهای چگونه خواهد بود، در هالهای از ابهام قرار دارد. حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران هم جزء نخستین افرادی بود که به موسوی پیشنهاد تشکیل جبهه سیاسی به جای تأسیس حزب را داد. وی معتقد است که جبهه سیاسی فراتر از یک حزب می تواند عمل کند. درباره چرایی این خبر -تشکیل جبهه سیاسی توسط موسوی- چند نکته زیر قابل بررسی و تأمل است.
1- جواب مثبت دوباره به تندروها
در میان کسانی که موسوی را ترغیب به تشکیل جبهه سیاسی کردند، چهرههای ضد انقلاب و اپوزسیون و تندروهای افراطی اصلاحطلب زیاد دیده می شود، بهطوری که اینگونه تداعی می کند که موسوی گویی از آنان مشاوره می گیرد و تبادل نظر دارد. البته این موضوع پیش از این بسیاری را نگران کرده بود و آن هنگامی بود که بسیاری از وابستگان به این جریانات، ستاد انتخاباتی موسوی را در دست گرفته و مدیریت می کردند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که موسوی یکبار دیگر به این جریانات تندرو پاسخ مثبت داده است.
2- فرار دوباره از قانون!
عدم حرکت موسوی به سمت تأسیس حزب، اگرچه از سوی رسانه های اصلاحطلب اینگونه توجیه می شود که تأسیس حزب با عدم پذیرش توسط وزارت کشور مواجه میشود اما نکتهی قابل توجه این است که تأسیس حزب یعنی پایبندی به شرایط و پذیرش قانون ومتعهد شدن برای فعالیت در چارچوب قانون احزاب. حوادث بعد از انتخابات نشان داد که موسوی و اطرافیانش، برای خود پایبندی نسبت به تمکین به قانون قایل نیستند. عملکرد موسوی اینگونه نشان داده است که وی به دنبال تشکیل یک جریان همه جانبه برای رسیدن به اهدافی است که در حوادث پس از انتخابات دهم به آنها نرسید، آنهم با هر روشی. بنابراین وی نمی تواند این موضوعات را در قالب یک حزب که قوانین خاص خود را دارد، دنبال کند، بنابراین، می بینیم کسانی که به موسوی پیشنهاد تشکیل جبهه سیاسی می دهند، در اینباره نیز اینگونه استدلال کرده اند که با تأسیس حزب، اسیر قانون می شویم و نمی توانیم فراتر از قانون عمل کنیم. اینان معتقدند که فعالیت سیاسی در قالب جبهه سیاسی مانند یک حزب نیازی به گرفتن مجوز ندارد! برای روشن شدن بهتر این موضوع، سخنان اخیر محمد هاشمی درباره تشکیل جبهه سیاسی توسط موسوی قابل تأمل است: «اگر این جبهه سیاسی بخواهد مردم را برای شرکت در یک راهپیمایی دعوت کند، معلوم نیست از سوی مسئولان چه برخوردی با آنها صورت گیرد!»
به هرحال به نظر می آید مجموع این موارد نشان می دهد هدف عمده از حرکت به سمت تشکیل جبهه سیاسی، فرار دوباره از قانون وعدم تمکین به قانون باشد.
3- آخرین راه برای ماندن!
تشکیل حزب توسط موسوی نتیجه ای جز مانند سرنوشت حزب اعتماد ملی کروبی که کمترین آرای متصور را کسب کرد، ندارد. موسوی و اطرافیانش به خوبی از واقعیت خبر دارند. بنابراین به زعم مشاوران وی، تنها راه برای همچنان بر سر زبانها ماندن موسوی، ادامه فعالیت های سیاسی او از طریق تشکیل جبهه سیاسی است و امروز بسیاری از احزاب اصلاحطلب مواجه با پایان عمر سیاسی خود هستند. اخبار منتشر شده از اعضای اصلی حزب کارگزاران با عنوان فروپاشی این حزب، شاید مهمترین شاهد براین مدعا باشد. تشکیل یک جبهه فراگیر سیاسی با حضور تمامی احزاب اصلاحطلب با توجه به پتانسیل ایجاد شده در انتخابات دهم، آخرین راه برای زنده ماندن این احزاب خواهد بود. به همین دلیل است که این احزاب با ذوقزدگی از تشکیل جبهه سیاسی توسط موسوی استقبال کرده اند.
4- به راه انداختن جنگ احزاب علیه منتخب ملت
مجموعه عملکرد و برنامه های موسوی و دوستانش برای آینده نشان می دهد که آنان تمام تلاششان را برای غیرقانونی نشان دادن دولت منتخب و مواجههی تمام عیار با هر شکل ممکن با آن معطوف کرده اند. حامیان تشکیل جبهه سیاسی، اغلب کسانی هستند که با دولت منتخب و تفکرات و برنامه هایش مشکلات اساسی دارند و به نوعی زخم خورده دولت احمدینژاد هستند، بنابراین، یکی از مهمترین اهداف تأسیس این جبهه سیاسی، برخورد فراگیر و همه جانبه با دولت منتخب خواهد بود. تشکیل این جبهه سیاسی یعنی آنکه تمامی مخالفان دولت نهم از احزاب اصلاحطلب گرفته تا حتی احزاب اپوزسیون در کنار هم و علیه دولت منتخب وارد عمل خواهند شد و این همان به راه انداختن جنگ احزاب بر علیه دولت منتخب است.